پـآرمــیدآپـآرمــیدآ، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 3 روز سن داره

پــــآرمــــــیدآ نفـس خـآلهـ :)

پنجـ مـآهگــی :*

  اینجـآ تو این عکس یه لبخند ملیحـآنـهـ زدی !! اونموقعی کهـ مـآمـآنی این عکسو ازت گرفته داشتـهـ باهـآت بازی میکـردهـ همش میخندیدی،،، اوخییییییییی من فدات بشم عزیزدلمــ تو تکدونه خواهر زاده ی گلمیـــــ باتموم وجودم دوست دارم ...
22 مرداد 1392

چـهـآر مـآهگــی :)

نفسی اینجـآ بـآزم گوشیو نگاه کرده که داشتم ازش عکس میگــرفتمــ :) اینجـآ بغلهـ مـآمـآنی بودی  تو این عکس چهار ماهته مامان بزرگتـــ تـآزهـ از کربلا برگشته بود این لباسی کهـ تنـتهـ رو عزیزجون از کربـــــلا واست گرفـته بودش ،،، ...
27 تير 1392

سهـ مـآهگـــی :)

اینجـآ نی نی کوشولوی مـآرو نیگـآ کنین  اوخی من فداش بشم چیجوری دوربینهـ گوشیو نگاه کردهـ از بس فهمیدس!! دوربینی چیزی جلوش میگیرم تــــکون نمیخوره همینجوری نگـآش میکنـهـ :) عزیزدلـــ خـآلهـ واسم خیلی عزیزیـــ ! ...
14 خرداد 1392

دو مـآهگی

خـآنومی اینـجـآ دو مـآهِش بودهـ : ) پارمـــــــیدا جون یادش بخیر وقتی تو  ومـآمـآنو از بیمارستـآن آوردن من زودی تو حیـآط از یه سـآعت پیشِش منتظر بودم زودی بغـلت کردم  از اونجایی که تو خیلی خوشگل بودی  و خواهرزاده ی اولم بودی من خیلی بـچــــه   دوس داشتم وقتی بغلت کردم اون لحظهـ اشک توچشـآم جم شده بود نتونستم جلوخودمو بگــیرمــ  بلنــد زدم زیرگــــریهـ خـآلهـ پریـسـآمیخندید :) خو چه کنیم دیگر خـاله مهسـآاست گاهی احساساتی میشود  : D راستی خاله جونم امروز تولدمــهـ :)   ...
1 ارديبهشت 1392

یـــک مـآهگــی :)

  اینجـآ جیگرمــــــ  خیـ لی  کوچـ یک   و بانمکـــ بود اولا که بدنیا اومده بود میگفتن  شـ بیـ هـ مــ هـ مخـ صوصـ ـا  دستاشو نـآخونـآش  الهـــی جیگرمی توووو  پار میـ دا جووونِ خـآلهـ : ) ...
15 فروردين 1392
1